هرسال اواخر ماهِ جولای در منطقهی میدکاست، یعنی سمت غربِ خلیج پنابسکات که قلبِ صنعت لابستر (شاهمیگوی) ایالت مین بهحساب…
مجله داستان همشهری
اتاق خلاقیت ذهن: نویسندگانی که از رویاهاشان الهام گرفتهاند
خلاقیت و رویا دیدن آنقدر به هم شبیهاند که باید یک ربطی به هم داشته باشند. بخشی از کار…
مجموعهدار | سوزان سانتاگ
لذت جمع کردن از کودکی با ماست. جمع کردن سنگهای رنگی کنار ساحل، عکسهای آدامس، یادگاریهای قدیمی؛ لذت داشتن مجموعهای…
پسر ریزه
آخرین برخورد من با برادرم سر یک میز آنتیک بود. از آنجا که مادرم بی خبر مرد عبارت نامفهومی در وصیتنامه اش بود، خیلی از میراث خانوادگی به تملک دختر خاله ماتیلدا در آمد. آن موقع هیچ کس توان اعتراض به ادعای او را نداشت . حالا نود و چند سالی دارد و ظاهرا پیری ، غارتگری هایش را درمان کرده .
در عشق اتفاقات مرموزی میافتد
شهر کوچکی بود به اسم آدریاناپولیس، شصت مایلی یالتا در طرف خشکِ رشتهکوههای کریمه؛ از ساحل با تاکسی رفته بودم…