حفره – اندرو پورتر
حفره انتهای ورودی ماشینروِ خانهی «تال واکر» قرار داشت. حالا رویش را پوشاندهاند اما دوازده تابستان قبل، یک روز «تال» رفت آن پایین و دیگر […]
حفره انتهای ورودی ماشینروِ خانهی «تال واکر» قرار داشت. حالا رویش را پوشاندهاند اما دوازده تابستان قبل، یک روز «تال» رفت آن پایین و دیگر […]
آخرين برخورد من با برادرم سر يك ميز آنتيك بود. از آنجا كه مادرم بي خبر مرد عبارت نامفهومي در وصيتنامه اش بود، خيلي از ميراث خانوادگي به تملك دختر خاله ماتيلدا در آمد. آن موقع هيچ كس توان اعتراض به ادعاي او را نداشت . حالا نود و چند سالي دارد و ظاهرا پيري ، غارتگري هايش را درمان كرده .
شهر کوچکي بود به اسم آدرياناپوليس، شصت مايلي يالتا در طرف خشکِ رشتهکوههاي کريمه؛ از ساحل با تاکسي رفته بودم آنجا و منتظر هواپيماي مسکو […]
موضوع امروز متافيزيک چاقي است و من شکمِ مردي به اسم لارنس فارنسورث هستم. من فضاي تنشم، بين ديافراگم و لگن خاصره و امعا و […]
Copyright © 2024 | WordPress Theme by MH Themes