پسر ريزه

آگوست 30, 2014 FD 0

آخرين برخورد من با برادرم سر يك ميز آنتيك بود. از آنجا كه مادرم بي خبر مرد عبارت نامفهومي در وصيتنامه اش بود، خيلي از ميراث خانوادگي به تملك دختر خاله ماتيلدا در آمد. آن موقع هيچ كس توان اعتراض به ادعاي او را نداشت . حالا نود و چند سالي دارد و ظاهرا پيري ، غارتگري هايش را درمان كرده .

كتابي كه غايت خود را نقض مي‌كند

سپتامبر 16, 2013 F D 0

مروری بر کتاب «فراداستان» نويسنده: پاتريشيا واو مترجم: شهريار وقفي پور ناشر: چشمه زبان كتاب: فارسي تعداد صفحه: 217 اندازه كتاب: رقعی – سال انتشار: […]

کلام و تصوير از مقابله تا مکالمه

سپتامبر 16, 2013 F D 0

کلام و تصوير از مقابله تا مکالمه: درآمدي بر نظريه‌ي دومتنيّتِ لورن ج. کوئيسترا نويسنده: فرزانه دوستي منتشرشده در «نقدنامه هنر: ویژه نامه نقد بینامتنی هنر»، […]

در عشق اتفاقات مرموزی می‌افتد

می 3, 2013 FD 0

شهر کوچکي بود به اسم آدرياناپوليس، شصت مايلي يالتا در طرف خشکِ رشته‌کوه‌هاي کريمه؛ از ساحل با تاکسي  رفته بودم آن‌جا و منتظر هواپيماي مسکو […]

پاییزانه‌ای برای بولانیو

دسامبر 17, 2012 F D 0

اگر با شنيدن واژه‌هاي سوررئاليسم و رئاليسم جادويي خميازه مي‌كشيد، اگر عجايب زندگي دهات‌نشينان ِ ماركز برايتان عادي شده، اگر از عشق و دهشت به‌سبك […]

بنویس به نام گل سرخ

نوامبر 19, 2012 F D 0

نيم‌نگاهي به آثار اومبرتو اكو در پاييز سال 2010 ، مجله‌ي «سوسيال يوروپ ژورنال» در يك نظرسنجي تخصصي از خوانندگان خود پرسيد كدام متفكر بيشترين […]