شصت و پنج سالگی

“همان‌طور که شاه لیر دریافته بود، پیری اجتناب‌ناپذیر است. رفته‌رفته احساس می‌کنم به دنیا آمده‌ام تا رنج بکشم. و اگر نمی‌خوام بر پاره‌یخی تنها بمانم، بهتر است تلاش کنم خوشایند و دوست‌داشتنی باشم.”

“بیشتر وقت‌ها این بازی‌ها و تن‌آرایی‌ها را تنهایی می‌کنم اما گاهی هم همراه زنان دیگر می‌روم. تعجب می‌کنم از اینکه این روزها به نسبت سال‌هایی که در سن باروری بودم یا سال‌هایی که دست کم به زنان دیگر شبیه‌تر بودم زنانگی بیشتری دارم. حالا که‌ همه یا بیشتر فرصت‌هایم را از دست داده‌ام، دریافته‌ام که آن حس بیگانگی عمیقی که همه‌ی عمر نسبت به جنسیتم داشته‌ام بیشتر نوعی حالت تدافعی بوده. حالا که رو به زوالم، زنان دیگر را بهتر درک می‌کنم. گویی چروک‌ها و افتادگی‌ها باهم خویشاوندمان کرده و با زنان ملایم و مهربان شده‌ام، با شانه‌های نحیف‌شان (مان) و مچ دست‌های ظریف، این نشانه‌های متمایز استخوان‌بندی زنانه که هیچ مرد بدل‌پوشی نمی‌تواند در خود به وجود بیاورد. باور کرده‌ام که ما مثل همیم، که همیشه شبیه هم بوده‌ایم، حس همدلی تازه‌ای با زنان دیگر و با خودم دارم.”


برش‌هایی از «شصت‌وپنج سالگی» زندگی‌نگاره‌ای از امیلی فاکس گوردون، ترجمه فرزانه دوستی.

متن کامل این مطلب را می‌توانید در شماره دوم سان بخوانید


امیلی فاکس گوردون جستارنویس آمریکایی و برنده جایزه های در جستارنویسی است و آثار او در مجلات معروفی مثل امریکن اسکالر، تایم، و مجموعه آثار برندگان جایزه پوشکارت منتشر شده است.

Be the first to comment

Leave a Reply

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد


*