
سیروس شمیسا در کتاب خود «مکاتب ادبی» عصر کلاسیسم در ادبیات را در شمول اصول و قواعدی از این دست تبیین میکند: بیان صفات خوب بشری، پیروی یا شباهت با آثار کهن، عقلگرایی، آموزندگی و خوشایند بودن، سخن گفتن به مقتضای حال و مقام، حقیقت نمایی، رعایت وحدت موضوع و زمان و مکان، نبوغ و در نهایت زبان فاخر. نکته دیگری که در آثار این دوره به چشم میخورد و حد والای آن را میتوان در قلم سویفت یافت، بیان مسائل به زبان طنز و مطایبه است. سویفت که تا مقطعی حالات جنون خود را به دست گرفته و آن را در عرصه طنز به کار بسته بود، با نبوغ اصلی خود در همین زمینه از طریق بیان سخنی، مقصود خلاف آن را هدف میگرفت. ویلیام بلیک(شاعر انگلیسی قرن 18 و 19) گفته است: «شوریدگی عین زیبایی است.» و از این رهگذر میتوان سویفت شوریدهسر را خالق زیباییها دانست.شیوا مقانلو درباره علت اهمیت سویفت در ادبیات میگوید: «تاریخ ادبیات، هم از منظر ترجمه و تدریس، اهمیت ویژهای دارد و باید به صورت تقویمی بررسی شود. بدون شناخت ادبیات کلاسیک، نمیتوان درک درستی از شکلهای جدیدتر آن داشت. سویفت هم از همین منظر مهم است که بخش عمدهای از آثار فانتزی و علمی-تخیلی امروز، ریشه در کار او دارد. سویفت مسائلی نظیر اختلاف طبقاتی و دعواهای سیاسی را با تخیل فوقالعاده خود به تصویر کشیده است. این اثر در واقع نقدی است که میتواند همه موارد عدم توازن در جوامع را شامل شود. سویفت جسارت منحصر به فردی در تخیل به خرج میدهد. گر چه سفرهای گالیور برای کودک و نوجوان هم خواندنی است اما، خاصیتش این است که محدود به یک رده سنی نیست و در بزرگسالی هم ابعاد دیگری از آن قابل اکتشاف و فاقد تاریخ مصرف است.»
«سفرهای گالیور» و ابداع رمان پادآرمانشهری
وجه دیگر سویفت ابداع رمان پادآرمانشهری در داستاننویسی است که از زمان نگارش سفرهای گالیور(1726) تا نگارش اثر برجسته بعدی در این قالب، بیش از صد سال زمان میگذرد. رمان پادآرمانشهری به بیان اجمالی یعنی نمایش جامعهای که در آن ویژگیهای منفی، برتری و چیرگی کامل دارند و زندگی بر وفق مراد هیچ یک از ساکنین آن نیست. بعد از سویفت بزرگان بسیاری در قالب پادآرمانشهری، دست به نگارش رمان زدند که از جمله وارثان شاخص آن میتوان به یادداشتهای زیرزمینی/داستایفسکی، ما/زامیاتین، ۱۹۸۴ و مزرعه حیوانات/اورول، دنیای قشنگ نو/هاکسلی، محاکمه/کافکا و سالار مگسها/گلدینگ اشاره کرد.
مقانلو درباره تاثیر سویفت در ادبیات جهان میگوید: «رمان «غول مدفون» اثر ایشیگورو را میتوان اثری برجسته با الهام از کار سویفت دانست، یا دیگران نظیر بولگاکف در «برف سیاه» و «تخممرغهای شوم». حتی این رد پا را میتوان در آثار سینمایی مثل «سیاره میمونها» هم دید که عملا قدرت و جایگاه اربابی در دست حیوانها قرار دارد.»
فرزانه دوستی هم در همین رابطه میافزاید: «جاناتان سویفت بر زندگی و افکار خیلی از نویسندههای مدرن تاثیر داشته، مثل جورج اورول. سویفت از دو نظر برای ما ادبیاتیها جذاب است. یکی اهمیت تاریخی او چرا که در یکی از پرآشوبترین دورههای انگلستان زندگی میکرده است. انگلیسیها همه تنشهای دویست سال اخیر جامعه ما را در سالهای 1640 تا اوایل قرن هجدهم تجربه کردهاند و این تجربه سیاسی اجتماعی بسیار بسیار خواندنی و آموختنی است.
سالهایی بوده که شاه خودشان را بیرون کردند، مملکت دچار سرگردانی سیاسی بوده و چند دهه طول کشیده که به دوباره به آرامش برسند اما این بار سلطنت را مشروطه میکنند، حزب سیاسی راه میاندازند، چرخ مطبوعاتشان راه میافتد، و از همه مهمتر مردم درمییابند که به شعور و خرد جمعی و زبان صریح بیتعارف و کم تکلف نیاز دارند تا به آرامش و صلح اجتماعی برسند. شخصیت بینظیر، پرشور و ماجراجوی سویفت برای من تصویر یک روشنفکر ایدهآل است: کشیش بوده، در هردو حزب نوظهور انگلستان فعالیت داشته، طنزهای سیاسی تندوتیز مینوشته، شبنامههای بامزه مینوشته و سیاستهای اقتصادی انتقاد میکرده، و از نظر تیپشناسی به هنرمندان و روشنفکران دوران مشروطه ایران شبیه است. اتفاقا به همین دلایل است که فکر میکنم سویفت را باید خواند.»
وی ادامه میدهد: «از نظر ژانر ادبی هم سویفت دستاوردهایی داشته، طوری که آثارش از بهترین نمونههای انگلیسی satire یا جستار طنز محسوب میشوند. سویفت رساله سیاسی نوشته، دفاعیههای پرشور در رد یا قبول نهادهای اجتماعی و مذهبی مثل کلیساها نوشته، نامههای عاشقانه که در آنها به معنویت و زیبایی پرداخته، به عنوان منشی یا دبیر دیوانی جوابیههای تند سیاسی تحریر کرده، حتی شعر هجویه مینوشته، اما در همه اینها طعنه و مطایبه عنصر ثابتی بوده، عنصری که از هجویه تا طنزهای سیاه موقعیت تغییر کرده و میشود گفت که به هرسه نوع آیرونی (Irony) یعنی طنز کلامی، طنز موقعیت و طنز دراماتیک پرداخته است. در یک کلام، میشود گفت که عیار جستار سیاسی و طنز اجتماعی بعد از سویفت خیلی بالاتر رفت.»
اثر متقابل جنون سویفت و طنز در آثار او
در 1742 رسما اعلام شد که سویفت هفتاد و پنج ساله مشاعر خود را از دست داده است. گفته میشود مشکلی که کار سویفت را به اینجا رساند به گوش میانی او مربوط میشود که موجب میشده گاهی در عالم توهم، صدای زنگ ناقوس در سرش بپیچد و حس تعادلش را از دست بدهد.
فرزانه دوستی در این رابطه میگوید: «سویفت نزدیک هشتادسال عمر کرد ولی نخستین نشانههای ناخوشی در جوانی در او پیدا شد، سرگیجههای ناگهانی و وزوز گوش و کاهش شنوایی که گاهی زندگی و کار او را مختل میکرد و تا آخر عمر همراه او بود. در سالهای آخر عمر نسبتا طولانیاش، مرگ و زوال درونمایهی دایم آثارش بود. رفیقان و معاشران یکی یکی میمردند و او تنهاتر و ماخولیایی شده بود. در سال 1735 علایم بیماری در او شدت گرفت، دچار حمله شد و قدرت تکلم را از دست داد و میترسید کم کم به جنون نیز مبتلا شود. در یکی از شعرهایش از این ترس گفته که میترسد مثل درخت، از سر شروع به مردن کند. دوستان نزدیک از زوال حافظه و عقل او در پیری حکایت دارند حتی ویل دورانت هم در کتاب خود حکایت جنون سویفت را آورده. به گفته او در سال 1741 نگهبانانی برایش گذاشته بودند تا مانع آسیب رساندنش به خود یا دیگران شوند. به نظر من سرنوشت سویفت بسیار شبیه شخصیت گالیور در سفرهای آخرینش است، مردی دنیادیده اما تلخکام که از ذات شرور بشر و ناکارآمدی جامعهی انسانی نومید است و سالهای آخر عمرش را در انزوا و جنون میگذراند.»
تاثیر سویفت بر ادبیات ایران
فرزانه دوستی در ارتباط با تاثیری که جاناتان سویفت بر ادبیات ایران گذاشته میگوید: «نمیخواهم با قطعیت نظر بدهم، چون کسانی که انگلیسی خوب بلدند و با تاریخ ادبیات انگلیسی آشنایی دارند، حتما او را خواندهاند یا دربارهاش شنیدهاند. مثلا «پیشنهاد متواضعانه» متنی است که در بیشتر جاهای دنیا جزو متون درسی انگلیسیزبانهاست و ما هم در دوره کارشناسی ادبیات انگلیسی در ایران همیشه میخوانیمش. اما تصور میکنم که بیشتر نویسندگان ایرانی به دلایل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مطالعات گسستهای از ادبیات جهان دارند، و در هر دوره تحت تاثیر جریاناتی، فقط با بخش خاصی آشنا شده و از همان تاثیر گرفتهاند.
ما در ایران تا سالها تحت تاثیر فرهنگ فرانسوی بودهایم و مترجمان ما ادبیات فرانسوی ترجمه میکردند. آنقدر که با آثار قرون هفدهم و هجدهم فرانسه آشناییم، با آثار قرن هجدهم انگلستان یا آمریکا آشنا نیستیم. بعدها هم که به دلایل سیاسی با فرهنگ و ادب این دو کشور تازه به قدرت رسیده بیشتر معاشرت پیدا کردیم، شاید مجبور بودهایم از رمانتیسیسم قرن نوزدهم انگلیسی و آمریکایی شروع کنیم که انصافا جریان همهگیر و جهانشمولتر و ماندگارتری بود و دستاوردهای سدههای قبلی را در محاق برد، چون مفاهیم فردگرایی، تجربه معنوی بیواسطه و آزادی اجتماعی را برای مردم به ارمغان آورد و راه فرهنگ را به سوی تجدد هموارتر کرد. اگر از من بپرسید، نویسندگان ما رمانتیسیسم به بعد را هم خواندهاند، هم تاثیر گرفتهاند چون نیاز اجتماعیشان بوده است. کتاب «سیر رمانتیسم در ایران از مشروطه تا نیما» اثر دکتر مسعود جعفری این تاثیر و تاثرات را برایمان توضیح میدهد. اما قرون هفدهم و هجدهم انگلیس جزو حلقههای مفقوده مطالعات ایرانیها است. به دلایل مختلفی دیگر وقتش است به سراغشان برویم.»
سویفت مهجور در ایران
علیرغم جایگاه والا و جهانی سویفت، آنچه از او در ایران شناخته میشود، چندان چشمگیر نیست و فراتر از «سفرهای گالیور» نمیرود.
فرزانه دوستی در این رابطه میگوید: «ما در ایران مدرنها را میخوانیم و حوصله قدیمیها را نداریم، یک دلیلش زبان سخت قدیمی است. سویفت را فقط با فیلم و انیمشین «سفرهای گالیور» میشناسیم که به نظر من نسخهای تحریفشده، فانتزی و کودکانه از اصل کتاب ارائه میدهد. «سفرهای گالیور» یک رمان گمانهزن کاملا فلسفی است، شکاکانه ذات انسان را شر محض میبیند، غرور و منیت انسان را به سوال میگیرد، و حتی میشود گفت نقدی است بر ناکارآمدی عصر خردگرایی و روشنگری اروپایی. در سفرهای سوم و چهارم واقعا تلخ میشود و کار گالیور به جایی میرسد که از هر اجتماع انسانی دوری میکند و حیوانیت نجیب را به شرارت انسانی ترجیح میدهد. اما خوب، کمتر کسی کتاب را میخواند، شاید چون مترجمان بلندقامت در دهههای گذشته به او نپرداختهاند.»
مقانلو نیز درباره مهجور ماندن سویفت در ایران میافزاید: «این مساله، افسوس بزرگی را برایم تداعی میکند. مسیر داستاننویسی ما به نحوی پیش رفت که ادبیاتی متفاوت با فضای ادبیات رنگین و پرشور نویسندگان نئوکلاسیک مثل سویفت را تجربه کردیم. در واقع میتوان گفت نگاه به ادبیات فانتزی در ایران به نوعی تحقیرآمیز بود و آن را منحصر به کودکان میدانست. حال امروز شاهد این هستیم که این دنیای فانتزی از طریق فیلمهای سینمایی، بازیهای کامپیوتری و انیمیشنها مجدد ظهور کردهاست، در حالی که علیرغم اقبال بسیار، از خاستگاه آن که همین نوع ادبیات بوده غافل هستیم.»

ترجمه آثار سویفت در ایران
فرزانه دوستی در باب ترجمههای مختلف از آثار سویفت میگوید: «از میان آثار جاناتان سویفت، فقط «سفرهای گالیور» بختیار بوده تا فارسی شود، آنهم چندین بار و به چرخش قلمهای گوناگون. قدیمیترین نسخهی کتاب، «تفصیل مسافرت گولیور در مملکت لی لی پوت» است که علیرضای مترجم السلطنه به فارسی برگردانده و در سال ۱۳۱۹ چاپ سنگی شده است. این نسخه نایاب است. بعد از آن منوچهر امیری است به سفارش بنگاه ترجمه و نشر کتاب آن را ترجمه میکند که در سال 1335 منتشر و بعد از آن بارها به تجدید چاپ شده. متاسفانه اصل ترجمه را ندیدهام و از اصالت ترجمههای بعدیِ این کتاب بیاطلاعم. بعد از شش دهه، یک کتاب دیگر سویفت با عنوان «نبرد کتابها» با ترجمهی محمدرضا پورجعفری (نشر نیکا: 1390) منتشر شده. این کتاب ماجرای کلکل دو شخصیت فرهنگی مهم است بر سر تاریخ آموزش انگلستان که به طنز و مطایبه نوشته شده. اخیرا استاد حسین معصومی همدانی ترجمه نفیسی از تکجستار «پیشنهاد متواضعانه» در مجله «نگاه نو» منتشر کردهاند که به لحن و سبک سویفت بسیار نزدیک است و فارسی بیعیبی دارد و کار من را سختتر کرده است.»
جایگاه جاناتان سویفت
در نهایت امر، ذکر این نکته خالی از لطف نیست که گر چه از جفری چاسر، ویلیام شکسپیر بهعنوان بزرگان طنز در ادبیات انگلیسی یاد میشود اما این چهرهها طنزی تحت کنترل دارند. در حالی که طنز سویفت، گاهی از اختیار او خارج میشود و سر به ناکجا میگذارد که همین وجه تمایز اوست.