فضاهای موزه‌ای، سوژه‌ی دیاسپوریک و دگرجاهای مهاجرت

  • فضاهای موزه‌ای، سوژه‌ی مشتّت و دگرجاهای مهاجرت: خوانشی بر ادبیات داستانی دیاسپورا در تطبیق با الگوی نشانه‌شناختی لاندوسکی
  • همایش بین‌المللی «نشانه‌شناسی، مسائل و کنش‌های اجتماعی»، اسفندماه 1397، برگزارشده در پژوهشگاه اعلوم انسانی

چکیده

قرن بیست‌ویکم به تعبیری دوره رونق ادبیات مهاجرت (دیاسپورا) است، آثاری که صداهای دیگری فرهنگی را در فضای تعامل و تطبیق به رقص با گفتمان‎های مسلط می‌گمارند. شاید از این رو است که فضاهای آستانگی و تعلیق در آثار ادبی این نویسندگان حضور پررنگ‌تری دارند و فرایندهای نشانه‌ای تازه‌ای را می‌آغازند. میشل فوکو در سخنرانی مشهور سال 1976 خود در جمع معماران، این فضاها را «فضاهای دیگری» یا «دگرجای‌«هایی نامیده بود: فضاهای بحران یا انحراف، جایی برای جداکردن سوژه‌های بحران‌زده یا ناروال از جمعیت نرمال و بهنجار که در حدفاصل واقعیت (دیستوپیا) و آرمان (اتوپیا) واقعند، زمان معیارِ جامعه را می‌شکافند و بر منطق زمانی و مکانی خود استوارند، آداب و مناسک خاص و مرزبندی فضایی مشخصی دارند. در این میان سوژه‌ی دیاسپوریک (مهاجر یا تبعیدی) از حیث غیریّت یا دیگربودگی نه تنها همواره در معرض دگرجای‌ها است، که در تمامیتِ تنانی خود فضایی موزه‌ای خلق می‌کند. فضای موزه‌ای به حیثِ دگرجای، امکانی برای تعامل و اعمال قدرت گفتمانی است. فضایی خلاق و تعاملی‌اند که سوژه‌ی مهاجر را از انفعال خارج و به تعامل در شبکه پیچیده‌ای از روابط قدرت تشویق می‌کند. وضعیت‌های موزه‌ای محل مواجهه‌ی سوژه‌ی دیاسپوریک با خودِ واقعی و آرمانی‌اش از یک سو، و بازنمونِ خود به‌مثابه دیگری در فرهنگ میزبان‌اند. این مقاله بر آن است تا ضمن بازخوانی نظریه دگرجای‌های فوکو در تطبیق با الگوی نشانه‌شناختی اریک لاندوسکی، به مرورِ نشانه‌‌پدیدارشناختی موقعیت‌های موزه‌ای در ادبیات دیاسپورای معاصر ایران و جهان بپردازد، آثاری که در آن‌ها اشیاء کارکردی پدیدارشناختی و حس‌آمیخته داشته و معناشان نتیجه‌ی تریالکتیک سه ساحت واقعی و خیالی و زیسته‌ی‌ سوژه است.


 

Be the first to comment

Leave a Reply

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد


*