منظری به جهان

 

  • نویسنده: جان چيور
  • مترجم/ها: فرزانه دوستي، محمد طلوعي
  • ناشر: نشر نيكا، تهران 1392
  • قیمت: 17500 تومان
  • شابک : 9786005906943
  • داستان‌هاي كوتاه آمريكايي قرن بيستم

    “بعضی‌ها بیش‌تر هوس‌های‌شان را نمایش می‌دهند تا واقعن حوادثی را از سر بگذرانند. این‌ها واقعن عاشق نمی‌شوند و رفاقت نمی‌کنند بلکه با همه‌ی مردان و زنان و بچه‌ها و سگ‌های‌شان نمایش پرهیجانی اجرا می‌کنند که از بدو تولد متعهد خلقش شده‌اند. این مخصوصن در نقش آن‌هایی که بازی‌شان با بودجه‌ی کم محدود شده قابل توجه ست. این بازی‌های ناشیانه حواس‌مان را جمع نمایش اصلی می‌کند و نمایش با همان وحشت و ترحم نمایش‌های باشکوه پیش می‌رود.

منظری به کتاب


بازتاب

از صفحه اينستاگرام «كتابها مهياي رقص‌اند» (خرداد 95):

مجموعه داستانی‌ست با هفده داستان از نویسنده‌ای که به عنوان یکی از مهم‌ترین نویسندگان داستان کوتاه قرن شناخته شده است. مجموعه با نظر نویسنده از جدیدترین داستان‌ها آغاز می‌شود و به قدیمی‌ترین‌ها می‌رسد. تجربه‌ای متفاوت از داستان کوتاه را با این داستان‌ها حس کرده و لذت می‌بریم. طنز منحصربفردی که در هر داستان مخاطب را لذتی ناب می‌بخشد از ویژگی‌های چیور است. شخصیت‌های آشنایی که تازگی خاصی را در روایت پیدا کرد‌ه‌اند و بکارت‌شان در پرداخت همراه می‌شود با پایان‌بندی‌های غیرقابل تصور. شخصیت‌های داستانی‌یی که نمی‌خواهند خودشان باشند ولیکن مخاطب در تعاریف‌شان هیچ کاستی‌یی از بیرون مشاهده نمی‌کند. انگاری آدم‌ها بایستی هرازگاهی خودشان را از بیرون به نظاره بنشینند. مقداری فاصله مادام لازم است حتا از خویشتن خویش. همه درصدد شناخت هستند ولیکن از این شناخت برای سوءاستفاده بهره می‌برند نه یاری رساندن. و تمامی روابط انگاری به مویی بند شده‌اند که در کنش یا واکنشی می‌گسلند چندانکه در تصور می‌شود بهانه‌هایی از پیش طراحی‌شده هستند. ضمن روایت‌های بکر با راویان منحصربفردی روبرو می‌شویم مثلن در داستانی راوی شکم است و ‌اول شخص روایت می‌کند. و طنزها ‌عالی. «به تحریک این هیجان سمت دفتر کار رفت و بی‌مهابا در داخلی را باز کرد. خانم ویتون آن‌جا بود چیزی جز رشته‌ای گردنبند تن‌ش نبود. آقای رییس کنارش ایستاده بود و فقط ساعت مچی دست‌ش بود.» «اولین بار زنش را شبی بارانی توی اتوبوسی دیده بود. زنی جوان و ترکه‌ای با موهای زرد و به محضی که دیدش جوری توجه و ‌ذوق حس کرد که قبلن هرگز نداشت و اتفاقن بعد هم هیچ‌وقت دوباره حس نکرد.» «پرسید خب بگو تاتر دوست داری؟/ اوه. آره خیلی/ تو فصل قبل چه تاتری دیدی؟/ هیچی» ضمن نگارش ساده و‌ پرهیز از مبهم‌نویسی تصویرسازی‌های جان چیور عالی‌اند.