شاهمیگو را دریاب
هرسال اواخر ماهِ جولای در منطقهی میدکاست، یعنی سمت غربِ خلیج پنابسکات که قلبِ صنعت لابستر (شاهمیگوی) ایالت مین بهحساب میآید، بازار بزرگ و پررونق […]
هرسال اواخر ماهِ جولای در منطقهی میدکاست، یعنی سمت غربِ خلیج پنابسکات که قلبِ صنعت لابستر (شاهمیگوی) ایالت مین بهحساب میآید، بازار بزرگ و پررونق […]
خلاقیت و رويا ديدن آنقدر به هم شبيهاند که بايد يک ربطی به هم داشته باشند. بخشی از کار من بهعنوان نويسنده همين رويا […]
لذت جمع کردن از کودکی با ماست. جمع کردن سنگهای رنگی کنار ساحل، عکسهای آدامس، یادگاریهای قدیمی؛ لذت داشتن مجموعهای منحصر به فرد و از […]
آخرين برخورد من با برادرم سر يك ميز آنتيك بود. از آنجا كه مادرم بي خبر مرد عبارت نامفهومي در وصيتنامه اش بود، خيلي از ميراث خانوادگي به تملك دختر خاله ماتيلدا در آمد. آن موقع هيچ كس توان اعتراض به ادعاي او را نداشت . حالا نود و چند سالي دارد و ظاهرا پيري ، غارتگري هايش را درمان كرده .
شهر کوچکي بود به اسم آدرياناپوليس، شصت مايلي يالتا در طرف خشکِ رشتهکوههاي کريمه؛ از ساحل با تاکسي رفته بودم آنجا و منتظر هواپيماي مسکو […]
Copyright © 2024 | WordPress Theme by MH Themes