روایتهایی دربارۀ ملوانان که در دریا میگذرند مورد توجه نویسندگان و خوانندگان بسیاری بودهاند. بهدلیل خصلت ماجراجویانۀ دریا و سفرهای گاه دراز مدت در کشتیها، دریا منبع الهام خوبی برای نویسندگان است. دریا عرصۀ تقابل مرگ و زندگی، از دست دادن و امید است. تی.اس الیوت مینویسد:« دریا صدای زیادی دارد، خدایان زیاد، و صداهای زیاد.» و میشل فوکو میگوید: «در تمدنهای بدون قایق، رویاها خشک میشوند.» یکی از معروفترین آثار ادبی جهان در دریا میگذرد.در رمان «موبیدیک» نوشتۀ هرمال ملویل، نویسندۀ آمریکایی، ملوان اسماعیل داستان جستجوی دیوانهوار اهب، ناخدای کشتی پکوئود، را روایت میکند. او ماجرای انتقام گرفتن اهب از موبیدیک، وال سفیدی که پیشتر کشتیاش را نابود و پایش را از زانو قطع کردهاست، پی میگیرد. داستان کوتاه «نوشتهای در بطری» از ادگار آلنپو، نویسندۀ آمریکایی، ماجرای یک راوی ناشناس در دریاست که به مرگی فاجعهبار نزدیک میشود. جک لندن، نویسندۀ آمریکایی، در رمان «گرگ دریا» ماجرای روشنفکری را روایت میکند که با غرقشدن کشتیاش اسیر ملوانانی خشن میشود.
در داستانهای جوزف کنراد، نویسندۀ لهستانی، راوی قصه همیشه ملوانی دنیادیده است. سرنوشت تمام آدمهای داستان هم بهشکلی با دریا و کشتی گره خورده؛ حتی میتوانیم بگوییم گاه کشتی شخصیت اصلی داستان است. از این داستانها میتوان به «طوفان دریا» و «فریای هفتجزیره» اشاره کرد. «فریای هفت جزیره» داستانی است ضد قواعد ملودرام. داستان همۀ عناصر لازم برای ملودرام را دارد، از دو عاشق دلباخته گرفته تا شخصیت شرور. ولی نمیتوان گفت داستان تنها ملودرامی ساده است. کنراد ترجیح میدهد این داستان پایانبندی واقعگرایانهتری داشته باشد؛ در این روایت گویی انسانها در جهان تنها هستند و باید بهتنهایی با سرنوشت خود مواجه شوند و منتظر مداخلۀ نیروهای آسمانی نمانند، امیدی به برقراری عدالت و نظم در جهان نبندند و بدانند که زندگیشان کاملاً در اختیار خود آنها نیست.