حفره – اندرو پورتر

مارس 7, 2020 FD 0

حفره انتهای ورودی ماشین‌روِ خانه‌ی  «تال واکر» قرار داشت. حالا رویش را پوشانده‌اند اما دوازده تابستان قبل، یک روز «تال» رفت آن پایین و دیگر […]

شصت و پنج سالگی

دسامبر 6, 2019 FD 0

“همان‌طور که شاه لیر دریافته بود، پیری اجتناب‌ناپذیر است. رفته‌رفته احساس می‌کنم به دنیا آمده‌ام تا رنج بکشم. و اگر نمی‌خوام بر پاره‌یخی تنها بمانم، […]

یک پوند- مارتین امیس

اکتبر 23, 2019 F D 0

بی‌پولی وضعیتی است که روی کیفیت‌های زندگی‌مان اثر می‌گذارد. وضعیتی که برای یکی بی‌پولی است ممکن است برای کس دیگری اوج آرزوهای ثروت باشد، بنابراین […]

حس خانه

می 18, 2019 F D 0

آدم به همه چیز عادت می‌کند: این را این‌روزها از زبان خیلی‌ها می‌شنویم، اگرچه به گمانم هیچ‌کسی ضربه‌ای را که از دیدن اولین خانه‌ی بمباران […]

شاهمیگو را دریاب

ژانویه 1, 2018 F D 0

هرسال اواخر ماهِ جولای در منطقه‌ی میدکاست، یعنی سمت غربِ خلیج پنابسکات که قلبِ صنعت لابستر (شاه‌میگوی) ایالت مین به‌حساب می‌آید، بازار بزرگ و پررونق […]

جایی که می‌خواستم جاودانه‌اش کنم

آگوست 3, 2017 FD 0

رمان‌ها و مجموعه‌داستان‌های چیماماندا انگوزی آدیچی جایزه‌های زیادی برده‌اند مثل جایزه‌ی اورنج ۲۰۰۷ و جایزه‌ی ملی حلقه‌ی منتقدان آمریکا در سال ۲۰۱۴. رمان‌هایش به بیش […]

مجموعه‌دار | سوزان سانتاگ

فوریه 19, 2016 F D 0

لذت جمع‌ کردن از کودکی با ماست. جمع کردن سنگ‌های رنگی کنار ساحل، عکس‌های آدامس، یادگاری‌های قدیمی؛ لذت داشتن مجموعه‌ای منحصر به فرد و از […]

پسر ريزه

آگوست 30, 2014 FD 0

آخرين برخورد من با برادرم سر يك ميز آنتيك بود. از آنجا كه مادرم بي خبر مرد عبارت نامفهومي در وصيتنامه اش بود، خيلي از ميراث خانوادگي به تملك دختر خاله ماتيلدا در آمد. آن موقع هيچ كس توان اعتراض به ادعاي او را نداشت . حالا نود و چند سالي دارد و ظاهرا پيري ، غارتگري هايش را درمان كرده .